این خاک،به خون عاشقــان آذین استاین است در این قبیله آیین ، این است زاین روست که بی سوار برمی گردداسب تو که زین و یال آن خونین است « آن حادثه »خود را چو ز نسل نور می نامیدند سیراب شدند زان که در اوج عطشآن حادثـه را ، به شـوق آشامیــدند مرحوم قیصر امین پور
رفتند و به کوی دوست آرامیــدند